روز چهارشنبه دکتر حساب? سر ک?س به شاگردانش گفت :
بچه ها پنجشنبه امتحان م?گ?رم بصورت شفاه?!
همان لحظه دکتر گفت :
اص? هم?ن امروز امتحان م?گ?رم و اون هم کتب?!
بچه ها همه اعتراض کردند و دکتر گفت :
همینی که هست!
هر کس نم?خواد ب?اد جلو در ک?س با?سته!
از 50 نفر فقط 3 نفر رفتن جلو? در و دکتر از بق?ه امتحان گرفت!!!
بعدش به بچه ها?? که امتحان داده بودند رو کرد و گفت:
از همه ? شما 10 نمره کم م?کنم!
همه اعتراض کردند ولی دکتر ادامه داد و گفت : نمره امتحان ا?ن 3 نفر هم 20 رد م?کنم!
دانشجوها با شدت ب?شتر اعتراض کردند ...
دکتر گفت : بخاطر ا?نکه شما امروز ز?ر بار ظلم رفت?د ...
"امروز درس ظلم ست?ز? داشت?م "...
* درود بر روانش*
می فرمودند:
من از این دنیا فقط اینو دریافتم که...
.
.
.
اونی که بیشتر می گفت "نمیدونم"، بیشتر میدونست!
.
اونی که "قویتر" بود، کمتر زور میگفت!
.
اونی که راحت تر میگفت "اشتباه کردم"، اعتماد به نفسش بالاتر بود!
.
اونی صداش آرومتر بود، حرفاش با نفوذتربود!
.
اونی که بیشتر "طنز"
میگفت، به زندگی جدی تر نگاه میکرد!
[ یادداشت ثابت - سه شنبه 93/11/1 ] [ 12:27 عصر ] [ afaride ]